به نام یگانه ی هستی بخش بی همتا
1359/06/31 دولت خونخوار عراق به ریاست صدام ملعون حمله به ایران اسلامی را آغاز کرد و ارتش جمهوری اسلامی ایران دفاع در برابر هجوم بیگانه را با جان و دل شروع کرد و روزانه افراد نظامی بدنبال هم به جبهه های جنگ شتافتند و پدر بزرگ شهید من نیز همچون دیگر نظامیان در تاریخ 1359/07/01 عازم جبهه ی جنگ شد .
شهید علی محسنی وطنی بدلیل حضور در جنگ کردستان از سوی ارتش ماموریت اجباری برای شرکت در جنگ 8 ساله با عراق را نداشت و فقط از سر انسان دوستی بجای همکارش که برای مراقبت از دختر بیمار خود در آن تاریخ از ماموریت خود سر باز زده بود این ماموریت را داوطلبانه پذیرفت و سحرگاه هنگامی که کودکانش خواب بودند بدون وداع با آنان از خانه بیرون رفت و راهی جنگ با باطل شد .
19 روز بعد در جاده ی آبادان-اهواز در حال حمل تسلیحات نظامی به جبهه اسیر شد ( وی راننده ی کامیون حمل تانک بود ) و بعد از چند ماه مفقود الاثر بودن طی پخش پیغام اسرا از رادیو خانواده ی شهید والا مقام از وی با خبر شدند و بعد از آن اولین نامه از شهید علی محسنی وطنی را دریافت نمودند .
10 سال بعد انتظار ها به سر رسید و شهید آزاده ی جانباز علی محسنی وطنی در تاریخ 1369/06/02 به میهن بازگشت .
او که بدلیل شکنجه های روز های تلخ اسارت به شدت مجروح و زخمی بود به دلیل جانبازی با درصد بالا در سال 1375 در حال خواندن دعا شب شهادت حضرت زهرا(س) در مسجد به مقامک والای شهادت رسید و جان به جان آفرین تسلیم کرد .
روحش شاد باد و یادش گرامی